جدول جو
جدول جو

معنی نفس زنان - جستجوی لغت در جدول جو

نفس زنان
(نَ فَ زَ)
در حال نفس زدن. در حال به سرعت نفس زدن
لغت نامه دهخدا
نفس زنان
در حال نفس زدن: تا چشمش به آهو افتاد سراسیمه و نفس زنان پیش دوید و گفت
فرهنگ لغت هوشیار
نفس زنان
أنفاس المرأة
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به عربی
نفس زنان
Gasping
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نفس زنان
haletant
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نفس زنان
נושם בכבדות
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به عبری
نفس زنان
سانس لیتے ہوئے
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به اردو
نفس زنان
หายใจไม่ออก
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به تایلندی
نفس زنان
喘气的
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به چینی
نفس زنان
息切れした
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نفس زنان
kupumua
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نفس زنان
헐떡이는
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به کره ای
نفس زنان
nefes nefese
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نفس زنان
terengah-engah
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نفس زنان
হাঁফাতে
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به بنگالی
نفس زنان
हांफते हुए
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به هندی
نفس زنان
ansimante
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نفس زنان
jadeante
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نفس زنان
keuchend
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به آلمانی
نفس زنان
hijgend
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به هلندی
نفس زنان
задихаючись
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نفس زنان
задыхающийся
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به روسی
نفس زنان
dyszący
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به لهستانی
نفس زنان
ofegante
تصویری از نفس زنان
تصویر نفس زنان
دیکشنری فارسی به پرتغالی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کف زنان
تصویر کف زنان
در حال کف زدن
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
در حال نای زدن:
فاختگان همبر بنشاستند
نای زنان بر سر شاخ چنار.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(دی نِ)
کنایه از صاحب دم و جاندار. (آنندراج از فرهنگ زلیخای جامی). که نفس می زند. که تنفس می کند. که حیات دارد. ذوحیات
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ)
از عالم گلزار. (آنندراج) :
شد صرف نفس بسی درین کار
تا همنفسم شد این نفس زار.
والۀ هروی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ بَ کَ / کِ دَ)
دم زدن. نفس کشیدن. (ناظم الاطباء). زیستن. زندگی کردن:
خاقانیا نفس که زنی خوش زن
کانجا قبول خوش نفسان دارند.
خاقانی.
یک دو نفس خوش زن و جانی بگیر
خرقه درانداز و جهانی بگیر.
نظامی.
تا به جهان در نفسی می زنی
به که در عشق کسی می زنی.
نظامی.
تا نه تصور کنی که بی تو صبورم
هر نفسی می زنم ز بازپسین است.
سعدی.
نفسی می زنم آسوده و عمری بسر آرم.
سعدی (گلستان).
- نفس زدن صبح، طلوع کردن:
صبح نخستین چو نفس برزند
صبح دوم بانگ بر اختر زند.
نظامی.
یا رب آن صبح کجا رفت که شبهای دگر
نفسی می زد و آفاق منور می شد.
سعدی.
، دم برآوردن. لب به شکوه و شکایت گشودن. به اعتراض دهن گشودن. آه کشیدن:
شاخ انگور کهن دخترکان زاد بسی
که نه از درد بنالید و نه برزد نفسی.
منوچهری.
با آینۀ ضمیر مخدوم
خواهد که نفس زند نیارد.
خاقانی.
، پر گفتن. (یادداشت مؤلف) ، نغمه کردن. آواز خواندن:
زیبق شود ترانۀ داودیم به گوش
آنجا که بلبلی نفسی دلنشین زند.
طالب (آنندراج).
، سخن گفتن. (یادداشت مؤلف) : پیر شبوی گفت ما را ازاین معنی نفسی زن. (اسرار التوحید ص 208) ، تلاش کردن:
در ره عشقت نفسی می زنم
بر سر کویت جرسی می زنم.
نظامی.
، استراحت کردن. نفسی به راحت کشیدن. برآسودن:
گاه آن آمد که لختی برزند عاشق نفس
روز آن آمد که تائب رای زی صهبا کند.
منوچهری.
- نفس زدن از...، به چیزی یا کاری اظهار تعلق و دلبستگی و تمایل نمودن. از آن بسیار سخن گفتن. از آن دم زدن:
از توکل نفس تو چند زنی
مرد نامی ولیک کم ززنی.
سنائی.
می زد از نزهت و شکار نفس
منذرش پیش بود و نعمان پس.
نظامی.
- یک نفس زدن، یکدم فراغت یافتن. لحظه ای راحت و آرامش یافتن:
یک نفس تا که یک نفس بزنم
روزگارم امان دهد ندهد.
خاقانی.
- ، یک نفس. یک لحظه:
تو سالیانها خفتی و آن که بر تو شمرد
دم شمردۀ تو یک نفس زدن نغنود.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از نفس زدن
تصویر نفس زدن
نفس کشیدن، زیستن، زندگی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
درحال نای زدن: فاختگان همبربنشاستند نای زنان برسرشاخ چنار. (منوچهری لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کف زنان
تصویر کف زنان
خنبان دستک زنان در حال کف زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به طور نفس نفس زنان
تصویر به طور نفس نفس زنان
Breathily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از به طور نفس نفس زنان
تصویر به طور نفس نفس زنان
с трудом дыша
دیکشنری فارسی به روسی